loading...
تفریح وسرگرمی
امیرابوالفضل اقادوست بازدید : 19 شنبه 05 مهر 1393 نظرات (0)

داستان کوتاه تامل برانگیز پیرزن و قصابی

 

http://s2.picofile.com/file/7903935050/2598.gif

 

 

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد،
یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم …
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش …

 

 

همینجور که داشت کارشو می‌کرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه …
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط آشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟
پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!

 

.

دنباله ی داستان در ادامه مطلب . . .

امیرابوالفضل اقادوست بازدید : 16 شنبه 05 مهر 1393 نظرات (0)

طنز نوشته های جدید ،  مطالب فکاهی و طنز جدید و خنده دار

 

 

طرز نمره گرفتن پسرا و دخترا از استاد مرد:
پسرا: استاد به جون مادرم خرج خونه و دانشگارو خودم میدم،
مادرم مریض بابام مرده، ۲ شیفت کار میکنم
واسه همین نتونستم خوب درس بخونم !
دخترا: اســـــتــــــــــــــــــــــــــــــــــاد !! :D
.
.
.
یه سری از این آدما باس شعور و تربیت رو از وسایل الکترونیکی یاد بگیرن !
الان موبایل و سینمای خانگی هم روشن میشن سلام میکنن،
تاره نوکیا دستم میده !!! :)
.
.
.
من آن گلبرگ مغرورم …
کدوم ؟ قرمزه ؟ نه ، نه ، بغلیش !
واااااااااااااى ، خیلى خوب افتادى !
.
.
.
نمیخوام ریا بشه؛اما من با پراید آموزش رانندگی دیدم! :D
.
.
.
درس که دارم میخونم همزمان دلم میخواد کلی کار دیگه انجام بدم ،
اصلا انگیزم ده برابر میشه ؛ دلم میخواد هرکاری بکنم فقط درسه رو نخونم ! :|
.
.
.
داشتم برنامه هاى مهم آینده م رو مرور میکردم،
از شما چه پنهون به جز مسواکى که تا دقایقى دیگه میزنم، باقیش دور از دسترسه !
.
.
.
دقت کردین ؟
کافیه تو یه رابطه ی عاشقانه باشی;
اونوقته که از زمین و آسمون بهت پیشنهادای دوستی میشه !
اما حالا اگه تنها باشی به مارمولک پیشنهاد بدی رد می کنه ! :|
.

سایر نوشته های طنز جدید در ادامــه مطلب


امیرابوالفضل اقادوست بازدید : 17 پنجشنبه 03 مهر 1393 نظرات (0)

پسرا چه مدل دخترایی رو می پسندن ؟!

do (1)

سلام به آقا پسرا و دختر خانم های گل  تفریح 9053  :idea:

امروز پرداختیم به اینکه پسرا از چه دخترایی خوششون میاد :)

این مطلب یه کوچولو جنبه طنز هم داره ولی اکثرش واقعیته ها ! ;)

.

امیرابوالفضل اقادوست بازدید : 15 چهارشنبه 02 مهر 1393 نظرات (0)

ابو نصر فارابی در سال 250 در وسیج نزدیک فاراب ترکستان به دنیا آمده و پدرش نیز از نیروهای لشکری به شمار میامده وی در جوانی ذوق تحقیق و فراگیری فلسفه داشته و در طلب استاد و راهنما از این دارالعلم به آن دارالعم رهسپار بوده و کاری حز مطالعه و مقصدی جز علم نداشته .

گویند که فارابی در حدود چهل سالگی به بغداد رهسپار شده و در این زمان از علم صرف و نحو وفقه و حدیث بهره ها داشته ولی در منطق و فلسفه مطالعات چنانی نداشته است . هنگامی که به بغداد رسید از زبان عربی چیز زیادی نمیدانست پس نزد ابن السراج به خواندن علم نحو پرداخت و در مقابل به او منطق آموخت

. فارابی مردی زاهد بود و در کسوت درویشان زندگی میکرد و جز به تحقیق و تالیف به چیز دیگری رغبت و علاقه ای نداشت وی  ده سال آخر عمر خویش را در حلب و دمشق سپری کرد و در سال  329 دفات یافت وی را باعزت و احترام در دمشق دفن کردند .

کار بزرگی را که کندی آغاز کرده بود فارابی با متانت و قدوت ادامه داد او زبان عربی را با فلسفه آشنا کرد . فلسفه ای که از یونانی به زبان ای عربی و سریانی نقل شده بود با این زبان ها انس نداشتاگر فارابی جز اینکه به زبان عربی  فلسفه  آموخته کاری نکرده بود قام معلمی او در عالم اسلام محروز بود  .

مقام فارابی در تاریخ فلسفه

فارابی در صدر دورانی از تاریخ و فرهنگ اسلامی قرار دارد که از جهاتی میتوان آن را دوره  تجدید حیات علم و فلسفه خواند و بی مناسبت نیست که او را معلم ثانی خوانده اند . او در حقیقت مجدد فلسفه و موسس فلسفه اسلامی است  فلسفه ای که در عالم اسلام گسترش  پیدا کرد و تاریخ ان از زمان فارابی تا کنون ادامه دارد.

موضوع فلسفه از نظر فارابی  « وجود من حیث هو وجود » یا مطلق وجود است . ارسطو گفته بود که موضوع فلسفه اولی مطلق وجود است و فارابی توجه خاصی به ارسطو و آثار وی داشته است فلسفه مجموعه نظر ها و آرای موفق و مخالف نیست همچنین از شاگردان ارسطو آموخته بود که فلسفه تشبه بالاله است یعنی آگاهی به نظام موجودات و ترتیب قوا و چگونگی حدود افعال .

در نظر فارابی فیلسوف ریس مدینه است و چنان که خداوند  عالم را اداره میکند فیلسوف هم امور مدینه را نظم میبخشد  از این بیان استنباط میشود که فارابی به فلسفه سیاسی توجه بیشتری داشته است .فارابی هرگز نمیخواسته سیاست را با فلسفه توجیه کند او سیاست را از فلسفه به نحو منطقی نیز استنتاج نکرده است و فلسفه صورت قوام مدینه است و با آن در آن نیست  میان اجزا مدینه و اهل آن نسبت مدینه با عالم طبیعت و یا مبدا عوالم بیان میشود. علاوه بر این فلسفه عین آرای اهل مدینه فاضله است که در وجود رئیس مدینه تحقق پیدا کرده است

 

 

فلسفه فارابی :

 فارابی شاگرد افلاطون و ارسطو بوده وبا فلسفه یونانی انس پیدا کرده است اما خود اهل آزمون و تعقل بوده و به آموختن صرف و الفاظ و عبارات استادان یونانی اکتفا نکرده است . او در فلسفه و با فلسفه  ، عالمی را درک کرده است که گرچه شباهت هایی با عالم افلاطون و ارسطو دارد ولی نباید با هم اشتباه گرفت

 فارابی فلسفه را از یونانیان آموخت ، یعنی فلسفه از خارج به عالم اسلام آمد . اما در تفکر فارابی چنان هیئتی پیدا کرد که با عالم اسلام بیگانه نبود. درست است که او آرای فارابی  ، ارسطو و افلاطون را در منطق و طبیعیات و اخلاق و مابعد الطبیعه  آموخت اما آنها را چنان در یک نظام فلسفی  به صورت سازگار و مناسب تالیف کرد که او را فیلسوف التقاطی نمیتوان دانست

اساس فکر فارابی این بود که فلسف حقیقی یکی بیش نیست و استادان بزرگ فلسفه نمیتوانند با هم اختلاف داشته باشند زیرا مقصد آنها واحد است و در طلب حقیقت واحدند .

 

 

منطق فارابی :

فارابی اهتمام خاصی به مباحث منطق داشته و آثار مهمی در این باب نوشته و کوشیده که مقام و اهمیت منطق را در زمانی که کسانی منکر آن بودند معین کند و نشان دهد که اهل علم چه نیازی به منطق دارند و نشاند دهد ه فوایدی از آن میتوانند ببرند. فارابی منطق را صناعتی می داندکه با آن عقل قوام پیدا میکند و در مواردی که  دچار خلط و اشتباه می شویم ما را به راه راست هدایت میکند

فارابی معقولات را به دو دسته « بدیهی »  و « نظری » تقسیم میکند  مرم در بدیهیات به اشتباه دچار نمیشوند . چنان که همه تصدیق میکنند که کل از جزء بزرگتر است . اما معقولات دیگر را باید با کمک فکر و قیاس درک کرد و در این امور است که به منطق نیاز پیدا میشود فارابی علم منطق را با علم نحو  قیاس میکند و می گوید منطق با معقولات همان نسبتی را دارد که نحو با الفاظ دارد . همچنین فارابی منطق را قابل قیاس با علم عروض می داند . این قیاس ها از آن جهت اهمیت دارد که منطق به عنوان صورت معانی از زبان جدا میشود و در حکم صورت کلی عقل نوع بشر قرار میگیرد . ارسطو و افلاطون نیر با همین رویه به منطق نگاه میکردند

 

ما بعد الطبیعه فارابی :

حاصل سعی فارابی  در توحید و توفیق فلسفه ، نظام و صورتی از آن است که با دین نیز بیگانگی و تعارض آشکار ندارد و چنان فراهم شده است که  فیلسوف میتواند آن را باطن دین تلقی کند . علم الهی که ارسطو آن را تاج فلسفه اولی می دانست به همان صورت که در کتاب  مابعدالطبیعه ارسطو امده بود باقی نماند

فارابی گفت علم الهی سه بخش است :

بخش اول در ذات موجود من حیث هو موجود است و این عوارضاموری است که بی واسطه عارض موجود میشود . مراد از مطلق موجود هم این است که موجود به هیچ قیدی اعم از الهی ، ریاضی و طبیعی مقید نباشد

بخش دوم شامل بحث از میادی علوم جزئی مانند منطق و ریاضیات است

در بخش سوم از موجوداتای بحث میشود که جسم نیستند و در اجسام هم نیستنددر این بخش در آغاز سوال میشود موجود غیر جسمانی وجود دارد و اگر وجود دارد این موجود واحد است یا کثیر متناهی است یا نا متناهی ؟

و اگر موجودات غیر جسمانی کثیرند همه در یک مرتبه اند یا بعضی قویتر و بعضی ضعیف تر؟

فارابی موجودات ار کثیر میداند و معتقد است این کثرات متناهی اند و در پاسخ سوال سوم قائل به مراتب است . به نظر او موجودات از ناقص ترین  مرتبه به سوی کمال در حرکتند و هیچ چیز در مرتبه کمال به او نمیرسد وبه همین جهت ضد ونظیر هم ندارند.

فارابی شاید در تاریخ فلسفه اولین کسی بود که وجود را به « واجب » و « ممکن » تقسیم کرد و گفت که وجود بیرون از این دو قسم نیست واجب الوجود هم به واجب الوجود بالذات و واجب الوجود بالغیر تقسیم می شود و البته واجب الوجودبالغیر در حد ذات خود ممکن است و وجوب ان از خارج میاید . ممکن الوجود برای آنکه موجود شود به علت نیاز دارد و چون سلسله علت تا بی نهایت نمیرود باید این علل به وجودی منتهی شود که واجب است یعنی به ذات خود موجود است و او موجود اول است و همه موجودات از او وجود می یابند. گفتیم که این موجود واجب الوجود بالذات است و ماهیت هم ندارد یا ماهیتش عین وجود است و ما در فرض و وهم  ، هم نمیتوانیم آن را ناموجود بنگاریم زیرا از فرض تناقص و محال لازم می آید .

 

 

آثار فارابی :

شرح فارابی بر کتابهای ارسطو و همچنین تعلیقه او بر کتاب ارغنون باقی نمانده است اما آثار منطقی متین و دقیق او زمینه تدوین و تالیف کتابهای مهمی مانند منطق شفا و اساس الاقتباس را فراهم آورده است

 

اثار مهم فارابی که تاکنون به چاپ رسیده اند :

التوطة فی علم المنطق    -

 المدخل  الی المنطق  -

شرح کتاب ایساغوجی فرفوریوس  -

شرح کتاب مقولات  -

تعلیقات ائالوطیقا الاولای ارسطو  -

کلام له فی الشعر و القوافی  -

الالفاظ المستعملة فی المنطق  -

عیون المسائل فی المنطق  -

فصول یحتاج الیها فی صناعة المنطق  -

 

 

فارابی مقالات و رسالاتی در مسائل الهی و طبیعی و ریاضی نوشته از جمله آنها درمابعد الطبیعه :

 

رساله اغراض ما بعد الطبیعه

کتاب فی الواحد و الوحده

فصول فلسفیه منتزعة من کتب الفلاسفه

الفلسفة و سبب ظهورها

فی لاخلا

النکت فی ما یصح و ما لا یصح من احکام النجوم

 

دیگر آثار فارابی :

جواب مسائل سئل عنها

عیون المسائل

الرد علی جالینوس

الرد علی یحیی النحوی

الرد علی محمد زکریا رازی فی العلم الالهی

الرد علی ابن الراوندی

احصاء العلوم

فلسفه افلاطون

فلسفه ارسطو

کتاب الحرف

 

 

اثار اخلاقی و سیاسی :

 

اراء اهل المدینه الفاضله

فصول المدنی

التنبیه علی سبیل السعاده

تخلیص النوامیس

فی الملة الفاضله

فی التحصیل السعاده

سیاسة المدینه

مقالة فی السیاسة

 

امیرابوالفضل اقادوست بازدید : 18 چهارشنبه 02 مهر 1393 نظرات (0)

محمود کیانوش  در سال 1313 در مشهد دیده به جهان گشود .وی فارغ التحصیل رشته زبان انگلیسی از دانشگته تهران است

کیانوش   یکی از شاعران معاصر است که اشعاری ساده و بی پیرایه می سراید . اشعار او در وصف انسان و طبیعت است و رابطه آنها بیشتر جنبه تعقل و منطق دارد تا احساس و عاطفه در واقع میتوان گفت شعر کیانوش   بازتاب اندیشه ها و تاملات او درباره انسان و طبیعت ایت

شعرهایی که او در آنها به پیوند و ارتباط ذاتی انسان و طبیعت می پردازد ، از زیبایی ویژه ای بر خوردارند کیانوش شاعری است که ذهنش سرشار از مسائل مردم است اشعار او برای کودکان ئ نئجئانان شهرت زیادی دارند . در مجموع کیانوش شاعری است که با بیانی ساده و روشن و توصیف زیبای طبیعت و ارتباط انسان با آن اشعار موثر و دلنشینی را آفریده است .

آثار

شمار آثار کیانوش از ۸۰ فزونتر است.

شعر

  1. شکوفه حیرت (مجموعه شعر)
  2. ساده و غمناک (مجموعه شعر)
  3. ماه و ماهی در چشمه باد (مجموعه شعر)
  4. قصیده‌ای برای همه (یک شعر بلند)
  5. آبهای خسته (مجموعه شعر)
  6. خرخاکیها، یونجه‌ها و کلاغها (مجموعه شعر)
  7. ناگهان انسان و زمینش (یک شعر بلند)
  8. از پرنده‌ها و انسان (مجموعه شعر، به انگلیسی)

داستان

  1. در آنجا هیچ کس نبود (مجموعه داستان کوتاه)
  2. مرد گرفتار (یک داستان بلند)
  3. غصه‌ای و قصه‌ای (هفت داستان پیوسته)
  4. و بلا آمد و شفا آمد (مجموعه داستان کوتاه)
  5. حرف و سکوت (رمان)
  6. برف و خون (رمان)
  7. غواص و ماهی (رمان)
  8. در آفاق نفس (رمان فلسفی)
  9. در طاس لغزنده (مجموعه داستان‌های کوتاه)

نقد ادبی

  1. بررسی شعر و نثر فارسی معاصر (مجموعه مقالات)
  2. شعر فارسی در غربت
  3. زن و عشق در دنیای صادق هدایت و نقدی تحلیلی و تطبیقی بر بوف کور
  4. نظم، فضیلت و زیبایی (تاملاتی در فلسفه هنر و ادبیات)

ترجمه‌ها

  1. به خدای ناشناخته - جان اشتان بک
  2. زنی که گریخت - دی. اچ. لارنس
  3. مالون می‌میرد - ساموئل بکت
  4. سیر روز در شب - یوجین اونیل
  5. جلاد - پرلاگر کوئیست

 

 

مادرم ،خسته اي ، بيا بنشين

اين همه كار كرده اي، بس نيست؟

غير از تو ،بگو در اين خانه

اي عزيز همه ، مگر كس نيست؟

صبح پيش از تمام ما بيدار

مي شوي ، كار مي كني تا شب

با دو خورشيد مهربان در چشم

با بهار تبسمي لبخند

آخر شب كه ما همه خوابيم

باز هم،مادرم ،تو بيداري

ذره اي خستگي نمي فهمي

تو مگر آفريده ي كاري؟

گاه در طول روز ،در خانه

كاري از ما بخواه ،مادر جان

دل من سوخت بس كه مظلومي

آه داري گناه،مادر جان

مادرم،من كه دخترت هستم

بايد امروز همدمت باشم

شاد باشم،اگر تو هم شادي

هم كه غمناك از غمت باشم

من اگر كار خانه را كم كم

از تو در كودكي نگيرم ياد

مي شوم پاك تنبل و بي عار

مي رود زندگامي ام بر باد

فكر خود نيستي ، چه بايد كرد!

فكر من باش،مادرم،آخر

مثل تو مادري شوم فردا

من كه امروز دخترم،مادر!

 

امیرابوالفضل اقادوست بازدید : 14 چهارشنبه 02 مهر 1393 نظرات (0)

شاهزاده ایرج میرزا - جلال الممالک - در سال 1253 در تبریز به دنیا آمد پدر و پدربزرگش  هر دو شاعر بودند و ایرج طبع شعری خویش را از آنها به ارث برد . وی فارسی ، عربی و فرانسوی را در تبریز آموخت و در محضر استادانی چون آقا محمد تقی عارف اصفهانی و میرزا نصر الله بهار شیروانی کسب فیض نمود  . در سن شانزده سالگی  ازدواج کرد و سه از ازدواجش نگذشته بود که پدر و همسرش را از دست داد .به دربار رفت و در سال 1303 با سمت بازرس کل امور مالیه خراسان رها کرد و به تهران آمد .

اقامت ایرج در خراسان که پنج سال به طول انجامید  بارزترین دوران کوشش ادبی وی بود . شاعر نمیتوانست نسبت به جنبشهای آزادیخواهی که در همه جای کشور پدید آمده بود بی عتنا باشد و در عشعاری که در این زمان سرود سادگی و صمیمیت ، عمق اندیشه و لحن افشا و اعتراض به طور کاملا آشکار به چشم میخورد و در این سالهاست که او را به عنوان یک شاعر بزرگ ملی میشناسند و در هنگام ورود به تهران با استقبال گرم و پرشور ادبا و شعرا و مردم عادی که اندیشه های خود را در شعر او دیده بودند روبرو میشود

ایرج نزدیک دوسال در تهران ماند و تمام وقت خود را صرف فعالیت های ادبی نمود . تا آنکه در سال 1305 در اثر سکته قلبی در گذشت و در مقبره ظهیر الدوله به خاک سپرده شد

ایرج شاعری را شغل و حرف خود قرار نداده و جز به حکم تفنن و فرمان طبع شعر نمیسرودحتی در ابتدا از لقب فخر الشعرائی که امیر نظام ب او داده بود استفاده نکرد.

وی تا اواسط عمر کمتر شعر گفته و اشعار او منحصر به همان قصاید و اعیاد واشعاری بود که جنبه تفنن و شوخی دوستانه  داشته

در تابستان  1299 اندکی پس از قیام خراسان ، ابوالقاسم  عارف ، سفری  به آنجا کرد و مهمان کنلل محمد تقی خان پسیان شد ایرج که دلخوشی از عارفان نداشت مثنوی عارفانه را سرود  و هنگامی که این نوشته به تهران رسید و چاپ شد ولوله ای در شهر به راه انداخت . وستان عارف سخت برآشفتند  به وی بد گفند  و هجو کردند  . مثنوی عارفانه مشتمل بر پانصد و پانزده بیت است و در آن ایرج از عارف گله میکند و و نیشهای بسیار تندی میزند ولی این مثنوی قسمتهای بسیار زیبایی در مورد زن ، حجاب ، مالکان سمتکار و بیچارگی دهقانان در خود دارد که اوضاع و احوال ناگوار مردم و کشور در آن روزگار را روایت میکند .

 

 

ابیاتی از مثنوی عارفانه :

 

شنیدم در تئاتر باغ ملی                      برون انداختی حمق جبلی

نمود اندر تماشا خانه عام                   ز اندامت خریت عرض اندام

به جای بد کشاندی سخن را                بسی بی ربط خواندی این دهن را

نمی گویم چه گفتی شرمم آید               ز بی آزرمیت آزرمم اید

چنین گفتند کز ان چیز عادی              همی خوردی ولی قدری زیادی

الهی می زد آواز ترا سن                  که دیگرکس نمی دیدت سر سن

ولی در بهترین جا خانه داری            که صاحب خانه جانانه داری

گوارا باد مهمانی به جانت                که باشد بهتر از جان میزبانت

رشید القد صحیح الفعل و القول           فتاده آن طرف حتی ز لا حول

مودب با حیا ، عاقل ، فروتن             مهذبب ، پاکدل ، پاکیزه دامن

خلیق و مهربان و راست گفتار           توانا ف با توانایی ، کم آزار

 

ایرج که شاهد کارهای شگرف و مرگ جانسوز کنلل محمد تقی خلن پسیان بود پس از شهادتش و پایان کار قیام در غزلی که در رثای او سروده وی را دوست دار ایران خوانده است

 

دلم به حال تو ای دوستدار ایران سوخت              که چون  تو شیری نری در این کنام کنند

به چشم مردم این مملکت نباشد آب                   وگرنه گریه برایت علی الدوام کنند

مخالفین تو سرمست باده گلرنگ                     موافقین تو خون جگر به کام کنند

کسان که آرزوی عزت وطن دارند                    پس از شهادت تو آرزوی خام کنند

به جسم هیئت ژاندارمری روانی نیست               وگرنه جنبشی از بهر انتقام کنند

 

شاهکار ایرج بدن شک قطعه مادر است ک یکی از شاهکارهای ادبیات معاصر ایران است

 

گویند مرا چو  زاد مادر                 پستان به دهن گرفتن آموخت

شبها بر گاهواره من                    بیدار نشست و خفتن اموخت

لبخند نهاد بر لب من                    بر غنچه گل شکفتن آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد            تا شیوه راه رفتن آموخت

یک حرف و دو حرف بر زبانم        الفاظ نهاد و گفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست         تا هستم و هست دارمش دوست

 

یکی از شاهکارهای افسانه های یونان ، ماجرای شاعرانه عشقبازی ونوس - الهه عشق -  با آدونیس - پسر پادشاه قبرس - که شکسپیر به حق آن را زیبا به زبان خود زنده کرد و ایرج قسمت اول آن را که شرح عشقبازی های پرشور ونوسبا شکار افکن جوان است را با نام زهره و منوچهر به شعر فارسی در آورد ایرج چنان این داستان را با زبان و جامعه ایران در آمیخت که خواننده نمیتواند تصور کند که این از یک داستان خارجی اقتباس شده . ایرج سالهای آخر عمر خود را بر روی این مجموعه کار کرد ولی افسوس که نتوانست آن را به پایان رستند

 

ابیاتی از مثنوی زهره و منوچهر

 

صبح نتابیده هنوز افتاب                وا نشده دیده نرگس ز خواب

تازه گل اتشی مشکبوی                شسته ز شبنم به چمن دست و روی

منتظر حوله باد سحر                   تا که کند خشک بدان روی تر

گفت سلام ای پسر ماه و هور         چشم بد از روی نکوی تو دور

ای تو بهین یوه باغ بهی              غنچه سرخ چمن فرهی

چین ز سر زلف عروس حیات        خال دلاوری رخ کاینات

در چمن حسن ، گل و فاخته           سرخ و سفیدی به رخت تاخته

شاخ گلی پا به سر سبزه نه            شاخ گلی اندر وسط سبزه به

خواهی گر پنجه به هم افکنم           وز دو کف دست رکابی کنم

تا تو نهی بر کف من پای خود         گرم کنی در دل من جای خود

یا که بنه پا بر سر دوش من          سر بخور از دوش در آغوش من

نرم و سبک روح بیا در برم           تات چو سبزه به زمین گسترم

 

در شعر ایرج اندیشه های مجرد و عرفانی دور از ذهن و نقاط مبهم و تاریک وجود ندارد . سرچشمه افکار او حقایق موجود است با اشکال گوناگون آن او سعی میکند زندگی روزانه ایران معاصر را چنان که هست نمایش دهد . وی به هیچ دسته و حزبی وابسته نیست و خود را از دخالت مستقیم در امور سیاسی بر کنار میدارد . او نه مرد عمل بلکه شاعریست میهن پرست که ملیت خود را از صمیم قلب دوست دارد و نمیتواند شاهد بدبختی های کشور و ملت خود باشد

در اشعار او  افکار دموکراتیک خود را به خوبی منعکس کرده  درد های جامه را به خوبی نمایش میدهد راز موفقیت او در سادگی و ساده گویی است که او را شاعر شیرین سخن گویند ، ایرج در شعر خود زبان ادیبانه را به زبان متداول عامیانه نزدیگ ساخته و متعهد است که بیانش ساده باشد تا همه مردم آن را بخوانند و بفهمند

 

 

 

 

امیرابوالفضل اقادوست بازدید : 19 چهارشنبه 02 مهر 1393 نظرات (1)

باباطاهر همدانی معروف به بابا طاهر عریان، عارف، شاعر و دوبیتی‌سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری ایران و معاصر طغرل بیک سلجوقی بوده‌است. بابا لقبی بوده که به پیروان وارسته می‌داده‌اند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده‌است.

بابا طاهر عریان همدانی بوده و مسلک درویشی و فروتنی او که شیوه عارفان است سبب شد تا وی گوشه  گیر گشته و گمنام زیسته و تفصیلی از زندگانی خود باقی نگذارد .

بابا طاهر از سخنگویان صاحبدل و دردمند بوده و نغمه هایی که شاهد سوز درونی است سروده و نیز رسالاتی به عربی و فارسی تالیف نموده است . از ان جمله مجموعه کلمات قصاری است به عربی که عقاید تصوف را در علم و معرفت  و ذکر و محبت در جملات کوتاه بیان میکند .

بیشتر شهرت بابا طاهر به واسطه دوبیتی های شیرین و موثر عارفانه اوست . از خصوصیات این رباعی ها آن است که با وزن معمول رباعی کمی فرق داشته و به زبان لری سروده شده اند . در تمامی دوبیتی ها باباطاهر از وحدت جهان و دورافتادگی انسان و از پریشانی و تنهایی و ناچیزی و بی چیزی خود یاد کرده و از هجران شکایت نموده و حس اشتیاق معنوی خو را نشان داده است

دو قطعه و چند غزل با گویش لری و مجموعه کلمات قصار به زبان عربی و کتاب سرانجام از آثار دیگر اوست. کتاب سرانجام شامل دو بخش عقاید عرفا و صوفی و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی است.

آرامگاه :

در شهر خرم‌آباد بنایی به نام «بقعه باباطاهر» وجود دارد که به اعتقاد برخی زادگاه بابا طاهر است. در مرکز شهر خرم آباد و در ضلع غربی قلعه فلک الافلاک و در کنار خانه قدیمی آخوند ابو مقبره باباطاهر قرار دارد. در گویش لری به «باو طاهر» معروف است اهالی شهر خرم آباد معتقدند این مقبره مربوط به بابا طاهر شاعر و عارف نامدار و سراینده دوبیتی‌های معروف لکی و لری است. سبک بنای مقبره ساده و متشکل از گنبد خانه‌ای با یک ورودی است. ساختمان اصلی آن هشت ضلعی است که چهار ضلع آن هر یک به ابعاد ۵/۲ متر و اضلاع فرعی آن هر یک ۷۰/۱ سانتیمتر است. ارتفاع گنبد تا کف ۶ متر است. محل قبر در داخل سردآبه بوده که بر روی سردآبه و کف بقعه قبری به ابعاد ۵۲ در ۱۰۰ در ۱۷۷ سانتیمتر است. بر روی قبر ضریحی چوبی به ابعاد ۱۲۷ در ۱۲۸ در ۱۹۸ وجود داشته که از بین رفته است. اطاق کوچکی به ابعاد ۵/۲ در ۵ متر به بدنه غربی بنا در دوره معاصر اضافه شده بود که به آن «قلندر خانه» می‌گفتند. این بنا احتمالا مربوط به دوره خوارزمشاهی و به شماره ۱۹۲۲ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

خوشا آنانکه الله یارشان بی              بحمد و قل هو الله کارشان بی

خوشا آنانکه دایم در نمازند              بهشت جاودان بازارشان بی

دلم میل گل باغ ته دیره                     درون سینه‌ام داغ ته دیره

بشم آلاله زاران لاله چینم                  وینم آلاله هم داغ ته دیره

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم          به دریا بنگرم دریا ته وینم

بهر جا بنگرم کوه و در و دشت         نشان روی زیبای ته وینم

غمم غم بی و همراز دلم غم             غمم همصحبت و همراز و همدم

غمت مهله که مو تنها نشینم             مریزا بارک الله مرحبا غم

غم و درد مو از عطار واپرس          درازی شب از بیمار واپرس

خلایق هر یکی صد بار پرسند          تو که جان و دلی یکبار واپرس

 

امیرابوالفضل اقادوست بازدید : 27 چهارشنبه 02 مهر 1393 نظرات (0)

محمد تقی در حدود 1186 در فرهان زاده شد

پدرش ، کربلایی محمد قربان ، آشپز و ناظر دستگاه قائم مقام فرهانی بود . مادرش ، فاطمه  ( فاطمه سلطان ) دختر استاد شاه محمد بنا اهل فرهان و شاغل در دستگاه قائم مقام بود

محمد تقی در خاندان قائم مقام و در میان فرزندان و برادر زادگان او رشد و نمو کرد . او کودکی و نوجوانی را در محیط دستگاه میرزابزرگ قائم مقام و پسرش میرزاابولقاسم قائم مقام - که هردو وزیر عباس میرزا شاهزاده اصلاح طلب ایرانی بودند - گذرانددر واقع امیر میهن دوستی و استقلال طلبی را از عباس میرزا و دو وزیر بلند آوازه اش آموخت .

امیر خیلی زود در آن محیط فضل و ادب و سیاست ، پیشرفت کرد و فن نویسندگی را آموخت استعداد و هوش بالای امیر از چشمان تیزبین قائم مقام پنهان نماند که سبب پیشرت های بسیاری در آینده برای امیر شد

پس از گذراندن دورهه ای تحصیل و مسئولیتهای  کم اهمیت در سال  1207 به همراه هیاتی به سرپرستی  خسرومیرزا برای عذرخواهی از واقعه قتل گریبایدوف در ایران راهی روسیه شد  .  وظیفه امیر در این سفر  سیاسی  منشیگری و ارسال گزارش عملکرد هیات برای قائم مقام بود این سفر از  1/ 1208  تا  12/1208 طول کشید

حدود اوایل  1216  به مقام وزارت نظام اذربایجان - که مهمترین شهر آن دوران بعد از تهران بود --  منصوب شد و در ماه مهر همان سال  به همراه ناصرالدین میرزا ولیعهد و امیرنظام رنگنه برای ملاقات با امپراتور روسیه به ایروان رفت .

در اردیبهشت 1222 از سوی دولت ایران مامور شرکت در کنفرانس ارزنۀ الروم شداین کنفرانس که با حضور نمایندگان روس و انگلیس در کشور عثمانی برگزار می شد مامورین داشت که به اختلافات و نبردهای ریشه دار بین دوکشور ایران و عثمانی خاتمه دهد  او در این ماموریت تسلط خود را به امور سیاسی   به خوبی نشان داد و مورد تحسین نمایندگان سیاسی روس و انگلیس قرار گرفت  نتیجه این کنفرانس که به عهندنامه ارزنۀ الروم بود  در حقیقت اولین دست پخت سیاسی امیر بود که یک نگاه ساده به این عهد نامه و عهد نامه های پیشین نشانگر میزان تسلط امیر بر امور ساسی را نمایانگر میسازد و نشان میدهد که تا چه اندازه فکر استقلال این کشور پهناور را در سر میپرورانده است .

 هنگامی که محمد شاه قاجار در 13 شهریور  1227  برابر با 4 سپتامبر 1848 در گذشت او مقدمات سفر ناصرالدین میرزا را به تهران فراهم کرد .  او در ابتدا با فراهم نمودن مبلغ 30 هزار تومان از بازار تبریز به همراه سربازان موجود در تبریز که حدود 30 هزار نفر بودند به سمت تهران به راه افتاد و لیاقت امیر در امر آراستن و رهبری سپاه سبب شد تا در محلی به نام چمن توپچی از سوی شاه جدید به لقب امیر نظام ملقب گردد .

شاه شب شنبه  28 مهر ماه 1227 در تهران بر تخت سلطنت جلوس کرد و در همان شب امیر نظام را به عالیترین لقب و منصب کشوری یعنی اتابک اعظم  ملقب کرد و از این تاریخ بود که در واقع امیر  شخص اول مملکت و مسئول امور کشوری و لشکری شناخته شد

  مضمون دسخط شاه به امیر چنین بود :

ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم  و شما  را مسئول هر خوب و بدی که اتفاق افتد میدانیم همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم ، کمال اعتماد و وثوق داریم و به جز شما به هیچ شخص دیگری چنین اعتقادی نداریم وبه همین جهت این دست خط را نوشتیم

 

 

مشکلاتی که از دوره قبل برای امیر باقی مانده بود عبارتن از :

خرانه تهی کشور

شورش در ایالات به ویژه فتنه سالار در خراسان

بی نظمی و اختلاف در کلیه امور کشوری و لشکری

 یعنی به قول معروف سنگ روی سنگ بند نبود در سرزمین پهناور ایران ، که این  ریشه  در زمامداری افراد نالایقی چون حاج میرزا آقاسی و دیگر بی کفایتان داشت . همچنین  علاوه بر مشکلات بالا این را هم باید افزود و ان هیجاناتی است که پس از مرگ شاه معمولا در ایران به وقوع می پیوست

امیر با پشتکاری شگفت انگیز دست به اصلاحات زد و در این زمینه به موفقیتهای چشمگیری نایل آمد که به راستی اعجاب انگیز بود

فهرستی هرچند کوتاه از خدمات  ملی امیر که اورا کبیر کرد :

 

اصلاحات عمومی :

مصمم گشت که تشکیلات اداری کشور را یکسره اصلاح کند

خرید و فروش حکومت و ولایات را براندازد

طبقه دهقان را از دست ستمگریهای گذشته آزاد نماید

اصول مالیاتی کشور را تغییر دهد

خزانه کشور را سر و سامان داد

از مواجب و مستمریهای گزاف شاهزادگان و درباریان و دیوانیان و روحانیون کاست

برای پادشاه حقوق ثابت تعیین نمود

بر عایدات دولت افزود و میان  دخل و خرج دولت موازنه ایجاد نمود

 

اصلاحات نظام :

مشاقان نظامی اروپا استخدام کرد

به تربیت صاحب منصبان جدید پرداخت

فوج هیای جدید تازه ایجاد کرد و حتی از ایلات و عشاید سرحدی هنگ نظامی جدید ایجاد نمود

ساخلوهای دایمی مرزی ایجاد نمود

کارخانه اسلحه سازی و توپ ریزی احداث کرد

لباس متحد الشکل نظامی برای سربازان و صاحب منصبان ایجاد نمود

درجه های نظامی را تحت قانون جدیدی مشخص گردید

 

اصلاح دستگاه عدالت :

دیوانخوانه و دارالشرع را بر اصول تازه ای  بنیاد نمود

امور عرف و شرع را از هم جدا نمود

اقلیت های مذهبی زردشتی ، مسیحی  و یهودی را از اجحاف ها رهانید

آیین بست نشستن را شکست و حکومت قانون را استوار کرد

 

اصلاحات اخلاق مدنی  :

رشوه دادن ، دزدی و پیشگش دادن حکام ، دیوانیان و لشکریان   را بر انداخت

تملق گویی و القاب و عناوین ناپسندیده اهل دولت و مدیحه سرایی شاعران را منسوخ نمود

هرزگی ، لوطی بازی ، قداره کشی و عربده کشیدن مستانه در کوی و برزن را از بین برد

 

 اصلاح امور شهری :

چاپار خانه و پست جدید راه انداخت

آبله کوبی را تعمیم داد

جزوه هایی در مبارزه با آبله و وبا در میان مردم و ملایان منتشر کرد

یخچال ها را از آلودگی پاک کرد

به سنگفرش کردن کوچه و بازار همت گماشت

نخستین بیمارستان دولتی را بنا نمود

برای حرفه پزشکی امطحان طبی مقرر ساخت

از نهر کرج آب به تهران آورد

 

نشر دانش و فرهنگ نو :

مدرسع دارالفنون را بنا نمود

از فرنگستان استادان قابلی استخدام نمود

به ترجمه کتاب های اروپایی همت گماشت

چاپخانه های جدید بنا نمود

روزنامه وقایع اتفاقیه را تاسیس نمود

هیاتی از مترجمان زبانهای مختلف تشکیل و باب روزنامه های فرنگی را به ایران باز نمود

 

رواج صنعت :

کارخانه های مختلف صنعتی و پارچه بافی ایجاد نمود

از اهل فن چند نفری را به روسیه فرستاد تا فنون غربی بیاموزند

در رقابت با کالا های خارجی از صنعت ملی دفاع نمود

به استخراج معادن دست زد و آن را تا 5 سال ار مالیات معاف نمود

استادان معدن شناسی استخدام نمود و مجمع الصنایعی از مصنوعات ایران تاسیس کرد و محصولات ایران را به نمایشگاه لندن فرستاد

 

توسعه کشاورزی :

چندین سد بر رود خانه ها ساخت

زراعت بعضی محصولات را معمول ساخت

شیلات خزر را از اتباع روس گرفت و به ایران شپرد

به آبادانی خوزستان توجه مخصوصی نمود

 

پیشرفت در تجارت :

از بازرگانان داخلی و  خارجی ایرانی پشتیبانی کامل نمود

بر میزان صادرات ایران افزود و از واردات کالاهای لوکس و غیر ضروری جلوگیری نمود

تیمچه امیر را به عنوان مجمع بازرگانان بنا نمود و تجارت ایران را سرو سامان داد

 

برخود امیر با دین نو ظهور :

امیر در برخورد با دین اوران جدید یعنی سید محمد علی باب و پیروانش هیچ گونه نرمش  و مدارایی از خود نشان نداد و با دین اوری به مقابله برخواست زیرا آن را مغایر با وحدت ملی و استقلال ایران میدانست

امیر دوبار ازدواج کرد  همسر اول او دختر عمویش یعنی دختر حاج شهبازخان بود نام او را جان جان خانم گفته اند ، امیر از همسر اول خود سه فرزند داشت  ، میرزا احمد خان مشهور به امیر زاده و دو دختر

امیر به هنگام صدارت از هسر اول خود جدا شده  و در جمعه  27 بهمن 1227 با عزت الدوله ، تنها خواهر تنی ناصرالدین شاه ازدواج کرد . از عزت الدوله نیز دو دختر داشت . عزت الدوله با اینکه خواهر تنی شاه بود اما در سرا شیبی سقوط و تباهی  دولت امیر هیچگاه اورا تنها نگذاشت ،  تلاش بسیار کرد تا از جان  امیر در مقابل ستم برادر خود پاسداری کند اما نتوانست نام او نیز به  عنوان الگوی وفاداری زن ایرانی همیشه در تاریخ این مرز و بوم زنده خواهد ماند

منش شخصی و رفتار سیاسی امیر سخت مورد ستایش و توجه همگان قرار گرفت . حتی بیگانگان نیز هنگامی که میخواهند در باره او ودولتش مطلبی بنگارند ، بدون توجه به دول بیگانه در سقوط دولت او لب به تحسین و ستایش میگشایند

دلایل سقوط دولت امیر  :

دلایل این سقوط را باید از دو دید مورد بررسی قرار داد 

1-      عوامل داخلی

2-       عوامل خارجی

 

نقش دولتهای خارجی به ویژه روس و انگلیس در تباهی دولت اکیر آشکار استو در واقع بدیهی است و در واقع همان گونه که استبداد دشمن ازادی است اسعمار نیز دشمن استقلال است

امیر به استقلال ایران جان تازه ای بخشید و اقتدار دولت مرکزی را به رخ جهانیان کشیده بود .

عوامل داخلی بر اندازی  عبارتند از ناراضیان درباری ، شاهزادگان متضرر شده از تعدیل مواجب ، ورشکستگان سیاسی که در دولتهای پیشین سیاستهای حکومتیشان با شکست مواجه شده واینک از دریچه چشم حسد به اصلاحات امیر مینگریستند همه این افراد در زیر مهد اولیا مادر شاه گرد آمده و به تحریک و دسیسه علیه امیر مشغول بودند

اما همه این عوامل تا روزی که شاه از دولت امیر حمایت میکرد هیچ کاری از پیش نمیبرد. در حقیقت مهمترین عامل داخلی سرنگونی دولت امیر را میباید در ماهیت استبدادی حکومت در کشورهای شرقی جستجو کرد بدون تردید یکی از ویژگی های مهم حکومت های اسبدادی و فردی ، تحمل نکردن اقتدار و ارزش اجتماعی فرد دیگری غیر از مستبد حاکم است. شاه نتوانست اقتدار و شکوه امیر را تحمل کند ، همان گونه که هیچ مستبد برتری و اقتدار شخص دیگری را در حوزه حکومت خوش بر نمیتابد

 ابتدا شاه تلاش کرد تا از اختیارات امیر بکاهد کمتر او را به دربار احضار میکرد  و دستخط های خود را خطاب به دیگران نوشت  ، شاه رفته رفته عرصه را بر امیر تنگ کرد امیر هم که طالب این خدمات نبود و نیست  و برای خود سوای زحمت و تمام شدن عمر حاصلی نمیداند طی نامه ای به شاه از او میخواهد  که پرده های را کنار زده و نیت اصلی خود را آشکار کند تا امیر هم بدان ها گردن نهد

پس از کشمکشهای سیاسی بین شاه و امیر سر انجام شاه در  22 آبان ماه سال 1230 حکم عزل امیر را از صدارت اعلام نمود

 

متن نامه شاه :

چون صدارت عظمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است شما را از آن معاف کردیم  باید به کمال اطمینان مشغول عمارت نظام باشید و یک قبضه شمشیر و یک قطعه نشان که علامت  ریاست کل کراست فرستادیم و به آن کار اقدام نمایید تا امر محاسبه و سایر امور را به دیگر چاکران که قابل باشند واگذاریم

 

اما شاه حکم عزل امیر را با راحتی خیال و آسودگی صادر نکرد او متوجه محبوبیت امیر در بین توده های مردم و سپاهیان بود و به همین جهت به اشتباه فکر میکرد که امیر ممکن است در مقابل حکم عزل خود واکنش نشان دهد وعلیه شاه درست به اقدام خشونت آمیز بزند

شاه در فرمان عزل امیر ابتدا امیر ار  از وزارت بر کنار ساخت ولی عمارت نظام را برای چند روزی باقی گذاشت تنها کسی که در این روزها بین امیر و شاه وساطت کرده و میخواست بین آن دو آشتی بر قرار کند ، عزت الدوله همسر امیر و خواهر شاه بود

امیر سعی نمود با شاه ملاقات نماید و حداقل از خام شدن کارهای پخته جلوگیری کنداما تلاش های او نتیجه ایی در بر ندارد  امارت نظام او هم چندی بیش نپایید  میرزاآقاخان نوری ، صدراعظم تازه به روی کار آمده که در دوران سلطنت محمد شاه قاجار به دلیل اختلاس و رشوه خواری شلاق خورده بود وابستگان پول پرست خود را مصدر کارهای نظام قرار داد و در امور سپاه مداخله میکرد امیر به تنگ آمده و در نامه ای به شاه  چنین نوشت

 

این غلام نمیتواندنظم دهد ، بی نظمی هم کار از پیش نمیرود ... این درد غلام را میکشد که فردا مردم گویند آن نظم میرزاتقی خان گذشت . مرگ را برخود گواراتر از این حرف میداند ... امر امر جهان مطاع است

 

شاه به نامه امیر عتنایی نکرد و برعکس تصمیم گرفت که اورا به حکومت کاشان به حال تبعید بفرستد ولی عمل نابخردانه دالگورکی ، سفیر روس در تهران که  اعضای سفارت  روس را به منزل امیر فرستاد و شایع کرد امیپراتور روسیه ، امیر را زیر چتر حمایتی خود گرفته ، شک ، تردید و خشم را در دل شاه افزونتر کرد

 

امیر سرانجام در روز  29 بهمن سال 1230 از کلیه خدمات دولتی محروم شد

سرانجام شاه بر اثر دسیسه های داخلیو  خارجی فرمان قتل امیر را خطاب به حاج علی خان مراغه ای حاجب الدوله  معروف به آقا علی طادر کرد

متن  فرمان  شاه برای قتل امیرکبیر :

چاکر آستان ملائک پاسبان فدوی خاص دولت ابد مدت حاج علی خان پیشخدمت ، خاصه فراشباشی دربار سپهر اقتدار مامور است که به فین کاشان رفته میرزاتقی خان فرهانی را راحت نماید و در انجام این ماموریت بینالاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد

 

در مرود قتل نیز چنین آمده است که چون حاج علی خان با همراهانش به باغ فین رسیدند علی اکبر بیک چاپار دولتی را دیدند که منتظر بیرون آمدن امیر از حمام بود که جواب نامه مهدعلیا را به عزت الدوله بگیرد فراشباشی با ماموران خود وارد حمام شدند و راه ورود و خروج حمام را بستند و سپس فراش باشی فرمان شاه را ارئه نمود امیر خواست عزت الدوله را ببیند و یا وصیت کند که اعتماد السساطنه اجازه نداد پس امیر به دلاکش دستور داد تا رگ های هر دو بازویش را بزند

 

امیرابوالفضل اقادوست بازدید : 20 چهارشنبه 02 مهر 1393 نظرات (0)

سعدی در شیراز مرکز فارس در حوالی سال  563 دیده به جهان گشود و نام او رامصلح الدین یا به قولی مشرف الدین عبد الله گذاشتند

در آن زمان در شیراز اتابکان فرمان میراندند . به مرور که قدرت سلجوقیان کاهش یافت سلسله های محلی به وجود میامدند و نیرو میگرفتند اتابکان نه تنها در شیراز بلکه در دمشق ، موصل  ، بین النهرین  ، حلب و آذربایجان  دستی داشتند  این حکومت های کوچک که اهمیت آنها از یک شهرستان تا یک سلطان نشین تغییر میکرد نسبت به یک پادشاه ابراز اطاعت میکردند ولی در عمل مستقل بودند

هنگام تولد سعدی حکمران شیراز اتابک مظفر الدین تکله سومین پادشاه از اتابکان فارس بود از ده سال پیش تکله در مقابل اتبکان عراق بدشواری مقاومت میکرد و همچنین مورد دستبرد و غارت اتابکان آذربایجان نیز  قرار میگرفت

شاعر پر آوازه در میان همه این بی نظمی ها در شهر شیراز  رشد میکرد پدر سعدی ، عبدالله در خدمت سعد بن زنگی بود که احتمال دارد شاعر  شیرین سخن شیراز نیز به عنوان حق شناسی تخلص سعدی را برای خود انتخاب کرده باید

یکی از مشخصات نبوغ سعدی در این است که از کوچکترین حادثه زندگی خود  درسی اخلاقی میدهد در چندین جای کلیات کودکی او مطرح است و چنین مینماید که وی از دوران طفولیت خود خاطره ای دلنشین و در عین حال حزن انگیز دارد چگونگی سالهای خردسالیش در بوستان آمده که از 1آنجا میتوان فهمید پدرش از کارکنان ساده دیوان اما در رفاه بوده

ز عهد پدر یاد دارم همی                      که باران رحمت بر او هر دمی

که طفلیم لوح و دفتر خرید                            ز بهر یکی خاتم زر خرید

بدر کرد ناگه یکی مشتری                      به خرمایی و از دستم انگشتری

بعد از مرگ پدر سعدی در شیراز تنها ماند در سایه توجه اتابک سعدی که در از همان دورانبر اثر هوش و ذکاوت بالای خود نزد همه انگشت نما بود رهسپار بغداد گشت و وارد مدرسه نظام شد و از سال 574 تا 604 یعنی تا سال فوت اتابک سعد بن زنگی و بر تخت نشستن فرزندش ابوبکردر بغداد ماند

هنگامی که سعدی برای تحصیل به نظامیه رفت ، مدرسه از گذشته ای پر اتخار بر خوردار بود . تا زمان سعدی متعدد نظامیه کتبی در مورد الهیات ، فقه ، تفسیر قرآن تالیف کرده بودند که نشان دهنده بزرگی و اعتبار مدرسه در آن زمان میباشد

سالهای مسافرت

سعدی در کلیات از سفر به  آسیای مرکزی ، هندوستان ، شام ، مصر ، عربستان ، حبشه و مغرب  بدون کمترین سرنخی برای ترتیب این سفرها معلوم شود نام برده است

میتوان چنین تصور کرد که سعدی سفرهای خود را با عزیمت مجدد به سمت مشرق آغاز کرد .  اگر سعدی از شیراز عزیمت میکرد می توانست یک راست  از راه کرمان و سیستان و خراسان به بلخ رسد . مسافر بلخ ناچار به جنوب شرقی عزیمت می کرد و از گردنه های کوه بابا میگذشت و به بامیان میرسید و از آنجا راهی هندوستان

در مورد سفر به هندوستان و مدت اقامت و مکان های بازید سعدی  در هند تناقص های زیادی وجود دارددر عین حال هنگام بازگشت از هند سعدی به همرا یک کشتی بازرگانی وارد جزیره کیش میشود - که در آن زمان مرکز اقتصادی ایران به شمار میرفته است - حال پایان سفر نیست چون شاعر به جای بازگشت به زادگاه خود شیراز به زیارت خانه خدا میرود در مسیر حرکت خود به سوی شهر مقدس مکه در صهعا توقف میکند وی در این شهر یکبار دیگر ازواج میکند که حاصل آن یک فرزند کوچک هست که رشته ایس که او را به آن سرزمین پیوند داده است . ناگهان این کودک در گذشت درد و غضه پدر همان بود که معمولا به پدران در چنین مصیبتی وارد میشود

به صنعا درم طفلی اندر گذشت                چه گویم کز آنم چه بر سر گذشت

در این باغ سروی نیامد بلند                         که باد اجل بیخ عمرش نکند

عجب نیست بر خاک اگر گل شکفت            که چندین گل اندام در خاک خفت

خانواده سعدی از هم میپاشد و او دیگر جز به ادامه سفر نمی اندیشد تا شاید از اندوهی که در این شهر محصور در میان کوهها خفه اش میکند رهایی یابد ، سعدی عازم مکه شده و بعد از انجام  مناسک حج ، عازم مصر میشود و بعد از چندی به دلیل شروع جنگ های صلیبی عازم تونس شد و بعد ار آرام شدن جنگ سعدی با کشتی به سمت شیراز راه افتاد که ابتدا در بیت المقدس توقفی کوتاه میکند  و از آنجا به سوی دمشق رهسپار می شود و در سایه امنیت شهر دمشق فرصت مطالعه و بحث با دانشمندان را نیز بدست آورد

حال موقع بازگشت رسیده ; سعدی رفته رفته خستگی و حسرت دیدار آسمان ایران را در دل خود احساس میکند

در اقصای عالم بگشتم بسی               بسر بردم ایام با هر کسی

تمتع ز هر گوشه ای یافتم              ز هر خرمی خوشه ای یافتم

چو پاکان شیراز خاکی نهاد          ندیدم که رحمت بر آن خاک باد

تولای مردان این پاک بوم           بر انگیختم خاطر از شام و روم

دریغ آمدم زان همه بوستان                  تهیدست رفن بر دوستان

 

دوران کهولت

سرانجام در حالی که قلب سعدی میتپید شیراز جلو چشمان او نمایان گشت و  در واقع موقع تقاعد سعدی از مسافرت فرا رسیده بود ، تقاعدی داوطلبانه و سرشار از سربلندی و مجاهدت

 تا این زمان سعدی فقط اشعاری بصورت مجزا سروده بود ، در طی دو سال دو شاهکار شعر اخلاقی او یعنی بوستان در سال 636 و گلستان در سال بعد آن 637 خاتمه یافت که نام سعدی را جاودان کردند

سعدی با خاطری آسوده به آرامی به پایان عمر خود نزدیک میشد . از مرگ بانیان عظیم الشان اندیش ایرانی مانند خواجه نصیر الدین طوسی ، شمس تبریزی ، جلال الدین رومی دیری نمیگذشت و سعدی در میان شاعران موفق نسل جدید تنها به جا مانده بود

از طرف دیگر به مرور که سعدی سالخرده تر میشد آشکار بود که تاثیر سخن او رفته رفته نه تنها در شیراز بلکه در دیگر شهر های ایران نیز به شعر فارسی رنگ و بویی تازه می بخشید

تاریخ وفات سعدی موضوعی بسیار مبهم و بحث انگیزست زیرا شرح حال نویسان دو تاریخ وفات برای او ترسیم کردند یکی  17 آذر 670 و دیگری  ( بزرگانی مانند جامی )  مهر ماه سال 671 را تاریخ وفات این بزرگ مرد پارسی میدانند

سعدی در بحبوحه اشتهار از دنیا رفت و شهرتی پایدار از خود بجا نهاد ، وی از زندگی چیزی انتظار نداشت و تا میتوانست از زیاده طلبی پرهیز میکرد به این اکتفا مینمود که افتخاری برای شیراز زادگاه خود میراث بگذارد ، شیراز نیز نبوغ شاعر خود را درک کرده بود . سعدی در نزدیکی بقعه خود در حومه شهر به خاک سپرده شد دیری نپایید که مرقد او زیارتگاه عشاق زبان و ادب پارسی شد

اخلاق  سعدی

سعدی مانند لوکرس یا وینیی شاعر فیلسوف نیست . سعدی شاعری است که تعالیم اخلاقی میدهد ، تعلیم دهنه اخلاقی به معنی دقیق کلمه ، یعنی مصنفی است که رسوم و عادات و افعال و خلقیات معاصران خود را مورد مطالعه قرار میدهد

اما این اخلاق بیش از هر چیز حائز جنبه عملی است و در وهله اول باید همین جنبه عملی اخلاق سعدی را در نظر گرفت . سعدی پیش از آن انسان را بذاته مورد مطالعه قرار دهد به موضع گیری وی در برابر همنوعان مینگرد: خطاها و عیب ها را می بیند و به دور از هر نوع انتقاد نیشدار میکوشد در اشعار خو آداب و قوعاد بهتری را پیشنهاد دهد خود این موضوع را به کرات و آشکارا گوشزد میکند

اگر در سرای سعادت کس است                       ز گفتار سعدیش حرفی بس است

پند سعدی به گوش جان بشنو                             ره چنین است مرد باش و برو

سخن سودمند است اگر بشنوی                         به مردان رسی گر طریقت روی

اما سخنان سعدی مثال است و پند ،خواننده باید پند را در بین سطور حکایات جستجو کند .از این پندهای گوناگون یک فاسفه عملی حاصل میشود که بواقع اندک مبهم و دشوار یاب است ولی کامل

بر این اخلاق - که به آدم طرز رفتار در برابر همنوعان را تعلیم میدهد -  یک رشته نکات روان شناختی نیز افزوده میشود که سیمای انسان آرمانی سعدی را میسر میسازد و چون فرد بی ایمان به آفریدگار همیشه بشری ناقص است بنابر این سعدی بارها  مساله ارتباط بین انسان و خداوند رو طرح میکند

 

سبک شعری سعدی

شیوه اصلی ترکیب کلام سعدی چنین به نظر می آید : نخست یک حقیقت اخلاقی را بیان میکند سپس آن را با یک سلسله تمثیلها بنوعی مجسم میسازد

«       

عدو را بکوچک نباید شمرد                         که کوه کلان دیدم از سنگ خرد

نبینی که چون باهم آیند مور                            ز شیران جنگی برارند شور

نه موری ، که مویی کزان کمتر است            چو پر شد ز زنجیر محکم ترست

»

گاهی نیز بر عکس ، تصویر حکایت از برای تجسم یک اندیشه به کار میرود حتی غالبا از یک داستان ساده یا خاطره ساده جوانی یک اندیشه عارفانه بدست می آید که اصلا انتظار نمیرفت

سعدی گاه نیز شیوه تضاد را در پیش میگیرد ومیداند که چگونه تاثیر جملات کوتاه و دقیق رابیشتر سازد « مثلا در گلستان چنین مینویسد : هرگز از دور زمان ننالیدم و روی از گردش آسمان در هم نکشیدم مگر وقتی که پایم برهنه ماند بود و استطاعت پاپوشی نداشتم  به جامع کوفه در آمدم  دلتنگ یکی را دیدم پا نداشت . سپاس نعمت حق بجا آوردم و بر بی کفشی صبر کردم»

شیوه دیگر سعدی این است که اندیشه را مطرح میکند  ودلائل  موافق و مخالف را باهم بیان میکند  « مثلا در پند نامه پس از ستایش کرم و سخاوت بلافاصله انتقاد از بخل شروع میشود »

یا اینکه موضوع را میان دو شخص مورد بحث قرار میدهد ودلائل موفق و مخالفرا مطرح میسازد « مثلا حکایت مناظره پدر و پسر درباره منافع و مضرات سفر »

اما در مورد اشخاص داستان ، سعدی با شیوه ای که رایحه قرون وسطی از آن به مشام میرسد نه تنها افراد بشر و زنده ها را بسخن در می اورد بلکه حیوانات و حتی اشیا را نیز به حرف زدن وا میدارد « مانند گفتگوی فرح انگیز طوطی و زاغ و مباحثه ایی میان رایت و پرده قصر در گلستان »

تمام لذت سبک سعدی از پیوند اندیشه ها با هم سر چشمه میگیرد و این لذت به اندازه ایی عالی است که حتی ترجمه نیز ان را از بین نمیبرد . این پیوند خشک و انتزاعی نیست بلکه یک اندیشه است که با تصویر تحقق یافته است  ، اندیشه و تصویر چنان با هم آمیخته است که خواننده از خود میپرسد آیا امکان دارد اندیشه ای بدون تصویری ملموس به مغز سعدی خطور کرده باشد در آثار سعدی قسمتهای بسیاری دیده میشود که در آنها تصویر و اندیشه در می آمیزد و حتی چنان با اندیشه آمیخته  میشود که تصویر تبدیل به همان اندیشه میشود

آثار سعدی

.

از سعدی، آثار بسیاری در نظم و نثر برجای مانده‌است:

1.       بوستان: کتابی‌است منظوم در اخلاق.

2.       گلستان: به نثر مسجع

3.       دیوان اشعار: شامل غزلیات و قصاید و رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیع‌بند و غیره (به فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی.

1.       صاحبیه: مجموعه چند قطعه فارسی و عربی‌است که سعدی در ستایش شمس‌الدین صاحب دیوان جوینی، وزیر اتابکان سروده‌است.

2.       قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی حدود هفتصد بیت است که بیشتر محتوای آن غنا، مدح، اندرز و مرثیه‌است. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمده‌است.

3.       مراثی سعدی:قصاید بلند سعدی است که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله سروده شده‌است و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خلیفه عباسی نکوهش کرده‌است.سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سروده‌است.

4.       مفردات سعدی:مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است.

4.       رسائل نثر:

1.       کتاب نصیحةالملوک

2.       رساله در عقل و عشق

3.       الجواب

4.       در تربیت یکی از ملوک گوید

5.       مجالس پنجگانه

5.       هزلیات سعدی

 

نام و آوازه سعدی و شهرت آثار گران قدر او دیری است از مرزهای ایران و قلمره زبان پارسی فراتر رفته و خطه ها و کشور های دیگر را در این جهان پهناور در نوردیده

از این رو علاوه بر ترجمه شعر و نثر او به دیگر زبانها پژوهشهایی که در مورد فکر و اندیشه و نوشته هایش به زبان های گوناگون توسط محققان کشور های مختلف صورت گرفته است اندک نیست

 

 

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    وبلاگم قشنگ بود
    آمار سایت
  • کل مطالب : 57
  • کل نظرات : 23
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 146
  • باردید دیروز : 18
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 166
  • بازدید ماه : 188
  • بازدید سال : 253
  • بازدید کلی : 135,677
  • کدهای اختصاصی